نتایج و پیامدهای جنگ روسیه در اوکراین، علاوه بر ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی جاری از منظر تاثیرگذاری بر شکل گیری نظم آینده جهان و کنش های مرتبط با آن از اهمیت فراوانی برخوردار است. هر نظم مستقر، تجلی هرم خاصی از قدرت در سیستم بین المللی بوده که دوران ظهور و افول مشخصی را دارا است.در حالی که در سال های نخستین پس از جنگ سرد و پایان نظم دو قطبی حاکم بر جهان ، ایالات متحده آمریکا به عنوان یک قدرت مسلط بین المللی علاوه بر در اختیار داشتن ابعاد مختلف قدرت مادی تا حد زیادی نیز از برتری گفتمانی به منظور مشروع سازی اقدامات خود بهره می برد، لکن ظهور و بروز نشانه های افول هژمونی آمریکا از مقطع حوادث 11 سپتامبر 2001 به بعد و قدرت یابی سایر بازیگران بین المللی نظیر چین و روسیه نشان داد جهان به تدریج شاهد «تغییر» در نظم بین الملل و تحول در موقعیت و منزلت قدرت ها و بازیگران در چرخه سیستمی قدرت خواهد بود.
در این فضای جدید، قدرت های بالنده آسیایی نظیر چین و روسیه بیش از قدرت های اروپایی تمایل دارند وارد بازی های راهبردی شوند. از این منظر ، جنگ روسیه علیه اوکراین که با حمایت تلویحی پکن صورت پذیرفت می تواند نقطه عطف مهمی در روند انتقال و جابه جایی قدرت در عرصه سیاست بین الملل و چرخش نظم جهانی از غرب به شرق تلقی گردد و احتمال می رود،کنش های چین در موضوع تایوان نیز در آینده، پرده بعدی این ماجرا باشد تا نشان داده شود دوران ابرقدرتی امریکا به پایان رسیده و امریکا دیگر نمی تواند رویای جهان تک قطبی را در سر بپروراند. بر این اساس، آنچه تا کنون از جنگ روسیه علیه اوکراین مشخص گردیده و در مصاحبه اخیر بایدن نیز به آن اشاره شده این واقعیت است که حمایت آمریکا و اروپا از اوکراین در حد اعمال فشارهای سیاسی و تحریم های جدید علیه روسیه باقی خواهد ماند و جهان غرب به رهبری آمریکا وارد فاز نظامی علیه روسیه نخواهد شد. البته اتخاذ رفتار فوق از سوی امریکا نسبت به قضیه تایوان، در صورت اقدام مشابه روسیه توسط چین محل تامل خواهد بود و ممکن است امریکا برای ماندن بر اریکه قدرتجهانی، به انجام تحرکات نظامی در دریای چین جنوبی دست بزند.
در عین حال باید توجه داشت جنگ روسیه علیه اوکراین، تاثیرات دو گانه ای بر کشورهای غربی باقی خواهد گزارد: در عین اینکه می تواند برخی کشورهای اروپای شرقی را به تجدیدنظر در روابط با ناتو متقاعد نماید، امریکا و کشورهای اروپای غربیعضو ناتو را وادار می سازد به منظور تامین تمهیدات امنیتی منسجم تر عمل نمایند.همچنین از آنجا که روسیه از شرایط وپتانسیل اقتصادی لازم برای اشغال درازمدت اوکراین برخوردار نیست لذا تلاش می کند از فرسایشی شدن جنگ پرهیز نموده و پروژه تغییر سیاسی را در اوکراین هرچه سریعتر به سرانجام برساند. به هرصورت روند تحولات بین المللی نشان می دهد نظم آینده جهانی نظمی چند قطبی با ویژگی های متفاوت از گذشته خواهد بود. در چنین نظمی چین و روسیه به رغم دارا بودن پتانسیل های یک قدرت بزرگ، از توان و امکان ایدئولوژیک و گفتمانی لازم برای مشروع سازی اقدامات خود و سامان بخشیدن به یک نظم جدید بین المللی رنج می برند. امریکا دیگر نمی تواند رویای جهان تک قطبی را در سر بپروراند ولی تا مدت های طولانی به قول مادلین البرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا، کشوری صرفه نظر ناشدنی باقی خواهد ماند.چنین نظمی دستیابی به نقش های نوین را برای قدرت های نوظهور منطقه ای از جمله ایران بیش از پیش تسهیل می کند به گونه ای که جمهوری اسلامی ایران می تواند از طریق تعمیق روابط همسایگی و ایجاد شبکه های ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک در منطقه بر محور منافع و شبکه ژئوکالچر بر محور هنجارها و هویت های مشترک قدرت یابی خود را تکامل ببخشد.
ثبت دیدگاه