از کیسینجر بندباز تا برژینسکی بوکسو؛ چرا نسل استراتژیست‌های بزرگ به پایان رسیده؟
  • فروردین 29, 1404 ساعت: ۱۰:۰۰
  • شناسه : 94216
    3
    برژینسکی و کیسینجر زندگی‌هایی موازی داشتند؛ به رؤسای‌جمهور مشورت می‌دادند و مسیر جنگ سرد را تغییر دادند. اما اگر امروز بودند، آمریکا را چگونه هدایت می‌کردند؟
    پ
    پ

    محمد علی کلی را تصور کنید که برای نبرد بزرگ خود با جورج فورمن آماده می‌شود. یا تشبیه مناسب‌تر، به بابی فیشر، استاد بزرگ شطرنج، فکر کنید پیش از «بازی قرن» در ریکیاویک در سال ۱۹۷۲ مقابل حریف اهل شوروی‌اش، بوریس اسپاسکی.

    اگر‌چه این رقابت چندین دهه طول کشید و بر مسیر دو ابرقدرت تأثیر گذاشت، اما رقابت بین زبیگنیف برژینسکی و هنری کیسینجر، دو استراتژیست بزرگ جنگ سرد آمریکا، به اندازه یک دوئل ورزشی کلاسیک شایسته توجه و بزرگداشت است. برژینسکی-کیسینجر برای ژئوپلیتیک آمریکا همانند رقابت‌های افسانه‌ای برای دنیای ورزش است. اختلاف بنیادین آن‌ها در این بود که آیا باید روند تنش‌زدایی جنگ سرد با رقیب سرسخت آمریکا را ادامه داد یا دوباره مبارزه ایدئولوژیک با اتحاد جماهیر شوروی را از سر  کیسینجر در نبرد شهرت پیروز شد، اما از دید بسیاری برژینسکی در مناقشه راهبردی جنگ سرد از نظر امتیازی پیروز شد. کیسینجر اشتباه می‌کرد که تصور می‌کرد اتحاد شوروی عنصری دائمی در صحنه جهانی است. برژینسکی به‌درستی ملت‌های خاموش درون شوروی، از جمله اوکراین، را پاشنه آشیل آن می‌دانست. به هر حال، این رویارویی در مورد چگونگی مدیریت جنگ سرد به‌اندازه شکاف کنونی میان کسانی که در دنیای دونالد ترامپ آرزوی تنش‌زدایی با روسیه ولادیمیر پوتین را دارند و آن‌هایی که معتقدند چنین سیاستی می‌تواند یک فاجعه باشد، اهمیت دارد.

    فقدان استراتژیست‌های بزرگ

    سرنوشت اوکراین تعیین‌کننده آینده جنگ و صلح است. تفاوت کلیدی با دوران برژینسکی و کیسینجر در این است که امروزه هیچ‌کس از نظر خلاقیت فکری، شهرت عمومی و وزن دیپلماتیک با آن دو برابری نمی‌کند. به عبارت دیگر، فقدان یک استراتژی بزرگ برای آمریکا، تا حدودی ناشی از نبود استراتژیست‌های بزرگ است.

    چه چیز آن‌ها را از جانشینان کمتر شناخته‌شده‌شان در آمریکا امروز متمایز می‌کرد؟ پاسخ ساده این است: کیسینجر و برژینسکی مهاجر بودند. مهاجران اغلب بیش از شهروندان بومی آمریکا برای آزادی‌های آن ارزش قائل‌اند و از نظر آماری احتمال بیشتری دارد که شرکت تأسیس کنند، جایزه نوبل ببرند و حتی مکتب‌های فکری جدیدی پدید آورند.

    برژینسکی کارتر آمریکا چین

    جیمی کارتر و برژینسکی در حال گفتگو در هواپیمای ویژه ریاست‌جمهوری آمریکا

    ظهور برژینسکی به‌عنوان شوروی‌شناس در دانشگاه هاروارد و سپس کلمبیا، در دورانی که دانشگاه‌های آمریکایی به‌عنوان «دانشگاه جنگ سرد» نقش کلیدی داشتند – همکاری میان بخش دولتی و خصوصی که دقیقاً نقطه مقابل سیاست جنگ ترامپ علیه بودجه دانشگاه‌ها است – همزمان بود با ظهور کیسینجر به‌عنوان یک نام معتبر در هاروارد و مورخی دیپلماتیک که کتاب‌هایش پرفروش می‌شدند. هر دو بلندپروازی‌هایی داشتند که بسیاری از همکاران محتاط‌تر و کم‌ادعاترشان را شگفت‌زده می‌کرد.

    در روایت مهاجرت این دو می‌توان نشانه‌ای عمیق‌تر یافت. اتفاقی نبود که هاینتس کیسینجر ۱۵ ساله، تنها یک ماه پیش از خیانت نویل چمبرلین به چکسلواکی در مونیخ در سال ۱۹۳۸، وارد آمریکا شد. چند هفته بعد، زبیگنیف برژینسکی ۱۰ ساله برای نخستین بار مجسمه آزادی را دید، دو روز پس از آنکه هیتلر اشغال منطقه سودتن‌لند را کامل کرد.

    هر دو در «سرزمین‌های خونین» اروپای میان‌دو‌جنگ بزرگ شده بودند. یکی پناهنده‌ای یهودی‌-آلمانی بود که بخش عمده خانواده‌اش در هولوکاست نابود شدند، و دیگری پسر یک دیپلمات لهستانی که کشورش کمتر از یک سال بعد، وقتی شوروی و نازی‌ها لهستان را به‌طرزی فجیع تکه‌تکه کردند، ویران شد.

    سرنوشت دلخراش کسانی که پشت سر گذاشته بودند، بر آن‌ها اثراتی متفاوت گذاشت. کیسینجر گفته بود که اگر مجبور به انتخاب میان نظم و عدالت باشد، همواره نظم را ترجیح می‌دهد؛ چرا که مردم او قربانی بی‌نظمی‌ای بودند که از خشن‌ترین نمونه‌های تاریخ بود. اما برژینسکی عدالت را انتخاب می‌کرد. هویتش به عنوان یک لهستانی زخم‌خورده – با یک حس تاریخِ بریده شده و ناقص – سکوی پرتاب جاه‌طلبی او بود.

    اما چیزی که میان آن‌ها مشترک بود، درک زنده و عمیق آن‌ها از تراژدی بود. کیسینجر در سال ۲۰۲۱ – چهار سال پس از درگذشت برژینسکی در ویرجینیا در ۸۹ سالگی و دو سال و نیم پیش از درگذشت خودش در کنتیکت در سن ۱۰۰ سالگی – گفت: «ما مهاجران، می‌دانستیم که جوامع تا چه اندازه شکننده‌اند و به‌طور غریزی حس می‌کردیم که ادراکات انسانی ناپایدارند.»

    کیسینجر بیشتر بر وجوه مشترک‌شان با برژینسکی تأکید کند. با کیسینجر به‌عنوان پیشگام، این دو نسل نخبگان انگلیسی-آمریکایی پیشین را کنار زدند. شخصیت‌هایی مانند آورل هریمن، دین آچسون و جان مک‌کلوی دیپلماسی را همچون شغلی دوم یا وظیفه‌ای پاره‌وقت پی می‌گرفتند. به گفته آچسون، آن نسل قدیم «در زمان شکل‌گیری نظم جهانی پس از جنگ حاضر بودند؛ در حالی‌که کیسینجر و برژینسکی هر یک به شیوه‌ای متفاوت با تهدید وجودی علیه آن نظم مقابله می‌کردند.»

    بااین‌حال، مهم‌ترین تفاوت، تجربه آن‌ها از فروپاشی اجتماعی و درک‌شان از جاودانگی ژئوپلیتیک بود – تجربه‌ای که هیچ آمریکاییِ آنگلوساکسون-پروتستانی نمی‌توانست از آن برخوردار باشد. کیسینجر گفت: «سؤال این است که آیا آمریکایی‌ها می‌توانند بفهمند که ما در تجربه‌ای مداوم زندگی می‌کنیم که پایانی ندارد، و نمی‌توان زندگی را به مسائل مجزا تقسیم کرد. ما اروپایی‌ها می‌دانستیم که در تاریخی مداوم زندگی می‌کنیم. تاریخی که هرگز به پایان نمی‌رسد.»

    نیکسون مائو آمریکا چین

    جهان‌دیدگی این دو وزیر مدرن آمریکایی نیز به شیوه‌هایی کاملاً متفاوت بروز می‌یافت. کیسینجر فریبنده بود، استاد چاپلوسی و چیره‌دست در مدیریت کنفرانس‌های خبری. برژینسکی، در مقابل، بیشتر در ساختن دشمنان رسانه‌ای مهارت داشت. نظریه‌اش درباره شوروی – اینکه اتحاد جماهیر شوروی یک نظام «سالخورده‌سالار» در حال زوال بود – تقریباً بی‌تزلزل باقی ماند. اما استراتژی کیسینجر انعطاف‌پذیرتر و بی‌شکل‌تر بود. او در هنرِ اقدام نمایشی و بی‌اثر تبحر داشت – چیزی که خودش آن را «حرکت بدون پیشرفت» می‌نامید.

    اگر بخواهیم قیاسی کنیم: کیسینجر مانند یک بندباز بود؛ برژینسکی مانند یک بوکسور. در دوره نیکسون، وقتی برژینسکی کیسینجر را به «آکروبات‌بازی» در سیاست خارجی متهم کرد، رابطه‌شان نزدیک بود به هم بخورد. اما کیسینجر در اوایل دهه ۱۹۷۰ در یادداشتی به برژینسکی نوشت:«آدم از منتقدان دوستانه بیشتر می‌آموزد تا از دوستان بی‌انتقاد.»

    تصور چنین دوستیِ پرشور و پرفراز و نشیبی در واشنگتن امروز دشوار است.

    ایده «کیسینجر معکوس»

    بحث تعرفه‌ها هرگز در میان این دو استراتژیست مطرح نشد. آن‌ها در زمانی سیاست‌ورزی می‌کردند که آمریکا در حال گشودن بازارها و پایه‌گذاری جهانی‌سازی بود. در این زمینه، به‌طور ناخودآگاه، هر دو با هم هم‌نظر بودند. امروز اما ترامپ عملاً در حال واژگون‌کردن این پروژه است.

    گشایش روابط با چین از ویژگی‌های اصلی دوران کاری هر دو بود. آیا ترامپ استراتژی روشنی در قبال چین دارد؟ ایده «کیسینجر معکوس» – یعنی کشاندن روسیه به مدار آمریکا، همان‌گونه که کیسینجر از شکاف چین-شوروی بهره‌برداری کرد – خیالی است دور از ذهن. استیو ویتکاف، سازنده املاک نیویورکی که حالا فرستاده چندمنظوره ترامپ شده، اخیراً نشان داد که در برابر پوتین حرفی برای گفتن ندارد. تصور «برژینسکی معکوس» – یعنی قطع روابط با چین و به رسمیت شناختن تایوان – با وجود غیرقابل‌پیش‌بینی بودن ترامپ، هنوز هم بعید به نظر می‌رسد.

    در دوره نیکسون و کیسینجر، به دلیل محرمانه بودن روند گشایش به چین در سال ۱۹۷۲، گفت‌وگوی شخصی و مستقیم با مقامات چینی اهمیت بسیاری داشت. شو ان‌لای، نخست‌وزیر وقت چین، که مردی فرهیخته، شیک‌پوش و پرجاذبه بود، همتای ایده‌آلی برای کیسینجر به شمار می‌رفت. نیکسون و مائو تسه‌تونگ ضرب‌آهنگ اولیه را نواختند، و این کیسینجر و شو بودند که آن قطعه را به دوئت تبدیل کردند.

    جانشینی شو ان‌لای با دنگ شیائوپینگ، کیسینجر را از عزیزترین مخاطب دیپلماتیکش محروم کرد. جالب آنکه ویژگی‌هایی از دنگ که کیسینجر اصلاً نمی‌پسندید – رفتار صریح، گاه زمخت و کم‌صبری‌اش نسبت به تعارف‌های دیپلماتیک – همان چیزهایی بود که بیش از همه برای برژینسکی جذاب بود.

    ضدیت مشترک این دو با شوروی، محرک اصلی گشایش روابط چین و آمریکا در دوران جیمی کارتر بود. برژینسکی در نقش مشاور امنیت ملی کارتر ظاهر شد، همان نقشی که کیسینجر در دوران نیکسون بر عهده داشت. برژینسکی دنگ را «مردی کوچک‌اندام اما بزرگ در جسارت» می‌دانست. رهبر ۱۵۰ سانتی‌متری چین نیز رک‌گویی برژینسکی را تحسین می‌کرد.

    پس از آن‌که برژینسکی عملاً سیاست تنش‌زدایی کیسینجر را از هم گسست، رسانه‌های چینی به او لقب «رام‌کننده خرس قطبی» دادند – خرسی که دنگ لقب آن را به اتحاد شوروی داده بود. کیسینجر مایل بود فاصله‌ای برابر میان آمریکا، شوروی و چین را حفظ کند. اما در دوران کارتر، چین و آمریکا عملاً به شرکای راهبردی تبدیل شدند.

    در هر صورت، تصور اینکه ترامپ وارد ساعت‌ها گفت‌وگوی پیچیده تاکتیکی با شی جین‌پینگ یا پوتین شود، دشوار است. همین‌طور بعید است که او به مشاور امنیت ملی‌اش، مایک والتز، یا وزیر امور خارجه‌اش، مارکو روبیو، اختیاراتی مشابه آنچه کیسینجر و برژینسکی داشتند، بدهد.

    آمریکا روسیه

    مذاکره با روسیه

    اگر برژینسکی و کیسینجر امروز زنده بودند، احتمالاً هر دو با سیاست‌های ترامپ در قبال جنگ روسیه علیه اوکراین مخالف بودند. با وجود تفاوت‌های‌شان، می‌توان با اطمینان گفت که نه برژینسکی و نه کیسینجر توصیه نمی‌کردند که آمریکا پیش از مذاکرات صلح، امتیازی به روسیه بدهد. امتیاز باید همچون طعمه نشان داده شود، نه مثل هدیه‌ای کادوپیچ‌شده پیش‌کش گردد.

    هر دو از تحقیر رئیس‌جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، در دفتر بیضی کاخ سفید در فوریه گذشته – توسط ترامپ و معاونش جی‌دی ونس – به شدت منزجر می‌شدند. کیسینجر، که در دلربایی استعداد داشت، بیشتر با عسل مگس می‌گرفت. برژینسکی، که هوشمند و گاهی تندخو بود، بیشتر به گیاه گوشتخوار ونوس شبیه بود. هیچ‌کدام زلنسکی را یک طعمه نمی‌دیدند – به‌ویژه نه در برابر دوربین‌ها.

    تصور اینکه یکی از آن‌ها درباره پوتین به ‌سبک استیو ویتکاف با تاکر کارلسن حرف بزند، غیرممکن است. ویتکاف فاش کرد که پوتین گفته پس از سوءقصد نافرجام به ترامپ در تابستان گذشته، برای او در کلیسا دعا کرده است. او همچنین پرتره‌ای چاپلوسانه از ترامپ به ویتکاف هدیه داده بود. ویتکاف گفت: «پوتین واقعاً بزرگوار بود.» کارلسن پاسخ داد: «گفتن این حرف، جگر می‌خواهد!»

    سرنوشت جاه‌طلبی صلح‌سازانه ترامپ در قبال روسیه و اوکراین هر چه که باشد، به نظر می‌رسد پوتین شناخت بهتری از ترامپ دارد تا ترامپ از پوتین.

    در سال‌های پایانی عمر، کیسینجر و برژینسکی تقریباً موضع خود در قبال روسیه را با یکدیگر عوض کردند. برژینسکی در مقاله‌ای در سال ۲۰۱۴ در فایننشال تایمز، پیشنهاد «فنلاندی‌سازی» اوکراین را مطرح کرد؛ یعنی تبدیل آن به کشوری بی‌طرف اما غرب‌گرا که به‌عنوان حائل میان روسیه و ناتو عمل کند. حتی شگفت‌انگیزتر، چرخش کیسینجر پس از تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ بود: او از عضویت اوکراین در ناتو حمایت کرد. این چرخش ناگهانی را می‌توان تا حدی به عادت دیرینه کیسینجر برای ماندن در چارچوب اجماع عمومی نسبت داد – عادتی که با منافع شرکت مشاوره‌ای‌اش هم‌راستا بود. دسترسی به کاخ سفید و سایر مراکز قدرت برای کسب‌وکارش حیاتی بود.

    برژینسکی اما شرکت تجاری نداشت و نیازی نمی‌دید که در ابراز دیدگاه‌هایش ملاحظه‌کار باشد. او همه رؤسای‌جمهور آمریکا را مورد نقد قرار می‌داد – از جمله باراک اوباما. بیل کلینتون نیز که پس از امضای لایحه گسترش ناتو در سال ۱۹۹۹ (با عضویت لهستان) ابتدا از برژینسکی تشکر کرد، در نظر او محبوب نماند – به‌دلیل مواضع نرمش در قبال پوتین تازه‌به‌قدرت‌رسیده. تنها استثنا، جیمی کارتر بود که برژینسکی تا پایان عمر با او دوست باقی ماند.

    کیسینجر نیکسون آمریکا چین

    نیکسون و کیسینجر در حال گپ زدن در مسیر چین، ۱۹۷۲؛ تصویری که نماد سیاست تنش‌زدایی آن دوران شد

    میراث دو استراتژیست

    منتقدان کیسینجر و برژینسکی محتوای زیادی برای حمله در اختیار دارند. عنوان تیتر رولینگ استون پس از مرگ کیسینجر چنین بود: «هنری کیسینجر، جنایتکار جنگی، محبوب طبقه حاکم آمریکا، بالاخره مرد.»

    بمباران پنهانی کامبوج توسط نیکسون، حمایت آمریکا از سرکوب خونین در پاکستان شرقی (بنگلادش)، کودتای مورد حمایت سیا در شیلی و شنود کارمندان دولت آمریکا، همگی تا پایان عمر گریبان کیسینجر را رها نکردند. با این حال، او مذاکره‌کننده نخستین توافق کنترل تسلیحات هسته‌ای بود و نزدیک بود توافق دوم را نیز نهایی کند. سیاست تنش‌زدایی خیالی نبود. هرچه کیسینجر مسن‌تر شد، بیشتر به عنوان یک حکیم سیاست خارجی با او رفتار شد.

    برژینسکی، برخلاف کیسینجر، از دوران حضورش در دولت، با دستانی پاک بیرون آمد. کارتر تنها رئیس‌جمهور دوران پس از جنگ بود که هیچ‌گاه دستور مداخله نظامی مستقیم نداد – اگرچه هشت نظامی در عملیات ناکام نجات کارمندان سفارت آمریکا در ایران جان باختند. البته برژینسکی نقشی کلیدی در کشاندن شوروی به باتلاق افغانستان در ۱۹۷۹ داشت، گرچه تصمیم نهایی برای تهاجم با لئونید برژنف بود. گفته می‌شود، وقتی برژینسکی خبر حمله را شنید، با خوشحالی به یکی از دستیارانش گفت: «طعمه را گرفتند!»

    ریشه‌های جهادگرایی جهانی را تا حدی می‌توان به آن مقطع نسبت داد. اما این‌که گفته شود برژینسکی «پدرخوانده القاعده» بوده، نتیجه‌گیری غیرمنطقی است – این گروه هفت سال پس از خروج کارتر از قدرت شکل گرفت.

    برخی معتقدند که شرایط امروز به‌مراتب دشوارتر از آن است که فردی مانند کیسینجر یا برژینسکی دوباره پدید آید. در عصر دیجیتال، اجرای مانورهای ژئو‌استراتژیک بسیار دشوارتر شده است. منتقدان این دو – که لزوماً هم‌پوشانی هم ندارند – معتقدند نبود چهره‌هایی مانند آنان در دوران حاضر، امری مثبت است. با این حال، رقابت میان استراتژی‌ها، بهتر از نبود استراتژی است.

    منبع: اکوایران به نقل از فایننشال  تایمز

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.