با ادامه حملات نظامی آمریکا علیه حوثیها و احتمال تشدید بیشتر خشونتها، یکی از مواردی که باید به دقت زیر نظر گرفته شود، احتمال بروز تنش میان ریاض و ابوظبی است.
ترکیه بار دیگر در آستانه بحران سیاسی عمیقتری قرار گرفته است؛ بازداشت اکرم اماماوغلو نشانهای آشکار از تشدید روند اقتدارگرایی در نظام سیاسی این کشور است. اردوغان با حذف نظاممند رقبا، ساختار رقابت سیاسی را بیاثر کرده و جامعه را بهسوی دوقطبی خطرناکی سوق داده است. چه او در قدرت بماند و چه نه، ترکیه بهسوی دورهای از بیثباتی، سرکوب گسترده و تضعیف نهادهای دموکراتیک گام برمیدارد.
این اظهارات نگرانیهای اروپا را بیش از پیش افزایش داده است. اروپاییها نگراناند که ایالات متحده از نقش سنتی خود بهعنوان متحدی قابلاعتماد و محافظ نظم جهانی فاصله گرفته باشد و به قدرتی بدل شود که دیگر تمایلی به حفظ این نظم ندارد و حتی ممکن است آن را تهدید کند. از این منظر، افشای پیامهای سیگنال دیگر تنها یک رسوایی مضحک نیست، بلکه نشانهای از بحران عمیقتری است که در سیاست و امنیت غرب ریشه دوانده است.
ترامپ ظاهراً در تلاش است تا سنت استراتژیک قرن نوزدهم را احیا کند، زمانی که آمریکا با ولع سرزمینهای جدید را به خود ملحق میکرد. اما در این مسیر، او در حال تهدید یکی از اصول بنیادین نظمی جهانی است که آمریکا در قرن بیستم و بیستویکم آن را پایهگذاری کرد: ممنوعیت تصرف سرزمین از طریق اجبار یا زور.
با همه اهرمهای موجود، واقعیت این است: نه اتحادیه اروپا، نه آمریکا و نه هیچ قدرت خارجی دیگری نمیتواند مسیر ترکیه بهسوی استبداد را متوقف کند. این مسئولیت، تنها بر دوش مردم ترکیه است. بخشی از جامعه ممکن است در برابر اقتدارگرایی فزاینده، دچار ترس یا انفعال شوند، اما بخشی دیگر، نگران آیندهای است که با ریزش اعتماد سرمایهگذاران و توقف اصلاحات، افق اقتصادی روشنی ندارد. با این حال اما در این تاریکی، صدای اعتراضات خاموش نشده است. صدها هزار نفر که پس از بازداشت اماماوغلو به خیابانها آمدند، در برابر سرکوب سکوت نکردند. آنها اگرچه تنها ایستادهاند، اما پژواک فریادشان همدلی دموکراسیهای جهان را برانگیخته است؛ حتی اگر این همدلی، فراتر از کلمات نرود.
سیاست دولت ترامپ در قبال ایران میان فشار حداکثری و تمایل به مذاکره در نوسان است. اگرچه نشانههایی از تغییر لحن و تمرکز بر راستیآزمایی هستهای دیده میشود، اما تردید درباره صداقت این رویکرد باقی است. ایران مذاکره با آمریکا را فعلاً رد کرده است. در آستانه فعالسازی مکانیسم ماشه، سرنوشت دیپلماسی به تصمیم واشنگتن وابسته است: واقعگرایی یا تکرار تقابلهای بیثمر گذشته.
حملات نظامیان صهیونیست به مناطق مختلف کرانه باختری در حالی ادامه دارد که کارشناسان یکی از اهداف تلآویو را نابودی اردوگاهها در کرانه باختری ارزیابی کردند.
دلایل موجهی برای ایالات متحده وجود داشت که بخواهد تقسیم وظایف جدیدی را با متحدان اروپایی خود دنبال کند، اما تغییر جهت به سمت روسیه و تبدیل اروپا به یک رقیب، به این معناست که دوستی با حدود ۴۵۰ میلیون نفر، با تولید ناخالص داخلی ۲۰ تریلیون دلاری را با رابطهای نامطمئن با رهبر یک قدرت رو به افول، با جمعیتی کمی بیش از ۱۴۰ میلیون نفر و اقتصادی به ارزش تنها ۲ تریلیون دلار، معامله کند.
در دوره اول ریاستجمهوری خود، ترامپ بر اهمیت حاکمیت ارضی تأکید کرد و وعده داد که یک «دیوار بزرگ و زیبا» در امتداد مرز آمریکا و مکزیک بسازد. اما در آن دوره، ترامپ با یک جنگ بزرگ در اروپا مواجه نبود. اکنون مشخص است که باور او به قداست مرزها عمدتاً به مرزهای ایالات متحده محدود میشود.
نیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از آغاز فعالیت سیاسی، خود را با تعداد نامحدودی از مشاوران، شخصیتهای مذهبی و مشاوران احاطه کرده که نقش کلیدی در ترسیم تصمیمات سیاسی و امنیتی او داشتهاند.
دونالد ترامپ، در تلاش برای کسب جایزه صلح نوبل، از ابتدا خود را شایسته آن میدانست و اقدامات خود را برتر از دیگر رؤسایجمهور آمریکا میپنداشت؛ اما سیاستهای جنجالی و تنشزا از جمله حمایت نامتوازن از اسرائیل، حملات هوایی در یمن و ناکامی در اجرای توافقات صلح، شانس او را برای دریافت این جایزه به شدت کاهش داد. رویکردهای خشن و تهدیدآمیز او در روابط داخلی و بینالمللی، ناسازگاری آشکاری با ارزشهای صلحطلبانه نوبل دارد.