جهان‌بینی ترامپی؛ ساختاری چند پاره از دژهای رقیب
  • اردیبهشت 3, 1404 ساعت: ۱۴:۴۰
  • شناسه : 94366
    1
    مسئله شگفت‌انگیز درباره سیاست‌های دونالد ترامپ این است که مردم هنوز از آن‌ها شگفت‌زده می‌شوند.
    پ
    پ

    سئله شگفت‌انگیز درباره سیاست‌های دونالد ترامپ این است که مردم هنوز از آن‌ها شگفت‌زده می‌شوند.

    هر بار که ترامپ یکی دیگر از پایه‌های نظم لیبرال جهانی را هدف می‌گیرد، برای مثال با حمایت از ادعاهای روسیه درباره قلمرو اوکراین، فکر کردن به الحاق اجباری گرینلند، یا ایجاد آشوب مالی با اعلام تعرفه‌های گمرکی، رسانه‌ها پر از تیترهای مملو از شوک و ناباوری می‌شوند. با این حال، سیاست‌های او چنان منسجم و جهان‌بینی‌اش چنان واضح است که در این مرحله، تنها «فریب عمدی خود» می‌تواند شگفتی را توجیه کند.

    طرفداران نظم لیبرال جهانی، جهان را شبکه‌ای بالقوه از همکاری‌هایی با سود متقابل می‌بینند. آن‌ها باور دارند که تعارض، امری اجتناب‌ناپذیر نیست، چرا که همکاری می‌تواند به نفع هر دو طرف باشد. این باور، ریشه‌های عمیقی در فلسفه دارد. لیبرال‌ها استدلال می‌کنند که همه انسان‌ها برخی تجربه‌ها و منافع مشترک دارند که می‌توانند پایه‌ای برای ارزش‌های جهانی، نهادهای بین‌المللی و قوانین بین‌الملل باشند. به‌عنوان مثال، همه انسان‌ها از بیماری نفرت دارند و منافعی مشترک در جلوگیری از گسترش بیماری‌های واگیردار دارند. بنابراین، همه کشورها از به‌اشتراک‌گذاری دانش پزشکی، تلاش‌های جهانی برای ریشه‌کن‌کردن بیماری‌های همه‌گیر، و تأسیس نهادهایی مانند سازمان جهانی بهداشت که چنین تلاش‌هایی را هماهنگ می‌کنند، سود می‌برند.

    به‌همین ترتیب، وقتی لیبرال‌ها به جریان ایده‌ها، کالاها و انسان‌ها بین کشورها نگاه می‌کنند، آن را در چارچوب منافع متقابل بالقوه درک می‌کنند، نه رقابت یا استثمار اجتناب‌ناپذیر.

    در مقابل، در دیدگاه ترامپی، جهان به‌مثابه یک بازی با حاصل جمع صفر دیده می‌شود، که در آن هر مبادله‌ای الزاماً یک برنده و یک بازنده دارد. از این‌رو، جریان ایده‌ها، کالاها و مردم ذاتاً مشکوک است. در دنیای ترامپ، توافقات بین‌المللی، سازمان‌ها و قوانین، نمی‌توانند چیزی جز توطئه‌ای برای تضعیف برخی کشورها و تقویت برخی دیگر باشند، یا شاید هم توطئه‌ای برای تضعیف همه کشورها و سودرسانی به نخبگان بین‌المللی با نیات مشکوک.

    پس، گزینه جایگزین مورد نظر ترامپ چیست؟

    اگر او می‌توانست جهان را طبق خواسته‌هایش بازسازی کند، آن جهان چه شکلی داشت؟

    جهان ایده‌آل ترامپ ساختاری چند پاره از دژهای رقیب است؛ جایی که کشورها با دیوارهای بلند مالی، نظامی، فرهنگی و فیزیکی از هم جدا شده‌اند. در این جهان، ظرفیت همکاری‌های دارای سود متقابل یا برد-برد نادیده گرفته می‌شود، اما ترامپ و دیگر پوپولیست‌های هم‌فکرش استدلال می‌کنند که چنین جهانی ثبات و صلح بیشتری برای کشورها به همراه خواهد داشت.

    با این حال، در این دیدگاه یک عنصر کلیدی غایب است. هزاران سال تاریخ به ما آموخته‌ که هر دژ، دیر یا زود، خواهان امنیت، رفاه یا قلمروی بیشتری برای خود خواهد شد، البته به بهای تضعیف همسایگانش. در غیاب ارزش‌های جهانی، نهادهای بین‌المللی و قوانین مشترک، دژهای رقیب چگونه اختلافات خود را حل خواهند کرد؟

    راه‌حل ترامپ ساده است: برای جلوگیری از درگیری، ضعیف‌ها باید هرچه قدرتمندان می‌گویند انجام دهند.

    در این دیدگاه، تعارض تنها زمانی رخ می‌دهد که ضعفا از پذیرش واقعیت سر باز می‌زنند. بنابراین، جنگ همیشه تقصیر ضعیف‌هاست.

    وقتی ترامپ اوکراین را بابت تهاجم روسیه سرزنش کرد، بسیاری از مردم نمی‌توانستند درک کنند چطور ممکن است او چنین دیدگاه مضحکی داشته باشد. برخی گمان کردند که او قربانی تبلیغات روسیه شده است. اما یک توضیح ساده‌تر هم وجود دارد: در جهان‌بینی ترامپی، مفاهیمی مانند عدالت، اخلاق و حقوق بین‌الملل بی‌اهمیت‌اند و تنها چیزی که در روابط بین‌الملل اهمیت دارد، قدرت است.

    پس چون اوکراین از روسیه ضعیف‌تر است، باید تسلیم می‌شد. در این منطق، صلح یعنی تسلیم، و چون اوکراین تسلیم نشد، مقصر جنگ خودش است.

    همین منطق پشت طرح ترامپ برای الحاق گرینلند هم قرار دارد. بر اساس منطق ترامپی، اگر دانمارکِ ضعیف از واگذاری گرینلند به آمریکا امتناع کند و آمریکا سپس با زور نظامی آن را تصرف کند، تمام مسئولیت خشونت و خون‌ریزی به گردن دانمارک خواهد بود.

    سه مشکل آشکار در این دیدگاه وجود دارد که می‌گوید دژهای رقیب می‌توانند با پذیرش «واقعیت» و معامله با قدرتمندان، از جنگ اجتناب کنند:

    این دیدگاه دروغی را آشکار می‌کند که می‌گوید در جهانی پر از دژ، همه احساس امنیت بیشتری خواهند داشت و می‌توانند با آرامش به توسعه سنت‌ها و اقتصاد خود بپردازند.

    در واقع، دژهای ضعیف‌تر خیلی زود توسط همسایگان قدرتمندتر بلعیده می‌شوند و آن دژهای ملی به امپراتوری‌های چندملیتی گسترده تبدیل خواهند شد.

    خود ترامپ درباره برنامه‌های امپریالیستی‌اش کاملاً صریح است. در حالی که او دیوارهایی برای محافظت از قلمرو و منابع آمریکا می‌سازد، نگاهی غارت‌گرانه به سرزمین‌ها و منابع دیگر کشورها، از جمله متحدان سابق دارد.

    دانمارک نمونه‌ای گویاست.

    برای دهه‌ها، دانمارک یکی از قابل‌اعتمادترین متحدان آمریکا بوده است. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، دانمارک با اشتیاق تعهداتش در چارچوب ناتو را انجام داد. ۴۴ سرباز دانمارکی در افغانستان کشته شدند، تعدادی بالاتر از آمریکا به نسبت جمعیت.

    ترامپ حتی زحمت گفتن یک «تشکر» را هم به خود نداد. در عوض، انتظار دارد دانمارک در برابر جاه‌طلبی‌های امپریالیستی‌اش تسلیم شود.

    واضح است که ترامپ مطیع می‌خواهد، نه متحد.

    دومین مشکل این دیدگاه آن است که در جهانی پر از دژهای رقیب، هیچ دژی نمی‌تواند ضعیف باشد. بنابراین همه کشورها تحت فشار عظیمی برای تقویت قدرت نظامی خود قرار می‌گیرند.

    منابع از توسعه اقتصادی و برنامه‌های رفاهی به‌سمت هزینه‌های دفاعی منحرف می‌شود. مسابقه تسلیحاتی حاصل از این وضعیت، باعث کاهش رفاه همگانی خواهد شد بدون آن‌که احساس امنیت بیشتری به وجود بیاورد.

    سوم، جهان‌بینی ترامپی انتظار دارد که ضعیف‌ها در برابر قدرتمندان تسلیم شوند اما هیچ معیار روشنی برای تشخیص «قدرت نسبی» ارائه نمی‌دهد.

    اگر کشورها اشتباه محاسبه کنند چه؟

    چیزی که در تاریخ بارها رخ داده.

    در سال ۱۹۶۵، آمریکا متقاعد شده بود که بسیار قوی‌تر از ویتنام شمالی است و با اعمال فشار کافی می‌تواند دولت هانوی را به مصالحه وادار کند. اما ویتنامی‌ها از پذیرش برتری آمریکا سر باز زدند، با وجود تمام سختی‌ها مقاومت کردند و پیروز شدند.

    چطور ممکن بود آمریکا از پیش بداند که در واقع دست ضعیف‌تری دارد؟

    به همین ترتیب، در سال ۱۹۱۴ هم آلمان و هم روسیه متقاعد شده بودند که تا کریسمس پیروز جنگ خواهند شد. اما اشتباه محاسبه کردند. جنگ بسیار طولانی‌تر از آنچه انتظار می‌رفت ادامه یافت و پر بود از پیچیدگی‌های پیش‌بینی‌نشده.

    تا سال ۱۹۱۷، امپراتوری تزاری شکست‌خورده درگیر انقلاب شد، اما آلمان نیز به‌دلیل ورود غیرمنتظره آمریکا به جنگ، از پیروزی بازماند.

    پس آیا آلمان باید در سال ۱۹۱۴ مصالحه می‌کرد؟

    یا شاید این تزار روسیه بود که باید «واقعیت» را می‌پذیرفت و در برابر خواسته‌های آلمان تسلیم می‌شد؟

    در جنگ تجاری فعلی میان چین و آمریکا، چه کسی باید «کار عاقلانه» را انجام دهد و از پیش تسلیم شود؟

    شاید پاسخ بدهید که به‌جای نگاه صفر-یک به جهان، بهتر است کشورها با همکاری یکدیگر به رفاه مشترک دست یابند. اما اگر چنین فکر می‌کنید، یعنی اصول پایه‌ای جهان‌بینی ترامپی را رد می‌کنید.

    این جهان‌بینی البته، چیز تازه‌ای نیست.

    در واقع، این نگرش برای هزاران سال پیش از ظهور نظم لیبرال جهانی، دیدگاه غالب در سیاست جهانی بوده است. فرمول ترامپ، پیش از این بارها آزموده شده و ما خوب می‌دانیم که معمولاً به کجا می‌انجامد: به چرخه‌ بی‌پایان امپراتوری‌سازی و جنگ.

    اما در قرن بیست‌ویکم، خطر بزرگ‌تری در کمین است: دژهای رقیب نه‌فقط باید با تهدید کهنه‌ جنگ روبه‌رو شوند، بلکه با چالش‌های جدیدی مانند تغییرات اقلیمی و ظهور هوش مصنوعی اَبَرهوشمند نیز مواجه‌اند.

    بدون همکاری بین‌المللی قدرتمند، هیچ راهی برای مقابله با این بحران‌های جهانی وجود ندارد.

    از آنجا که ترامپ راه‌حل معتبری برای نه تغییرات اقلیمی و نه هوش مصنوعی افسارگسیخته دارد، استراتژی‌اش ساده است: انکار وجود این مشکلات.

    نگرانی‌ها درباره ثبات نظم لیبرال جهانی، پس از انتخاب ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ شدت گرفت. پس از یک دهه سردرگمی و بلاتکلیفی، اکنون تصویری روشن از آشوب پسا-لیبرال پیش روی ماست.

    تصویر لیبرال از جهان به‌عنوان شبکه‌ای از همکاری، جای خود را به تصویری داده که جهان را به موزاییکی از دژها تبدیل می‌کند.

    این تصویر اکنون در حال تحقق است، دیوارها در حال بالا رفتن‌اند و پل‌های متحرک در حال جمع شدن.

    اگر این روند ادامه یابد، نتایج کوتاه‌مدت آن جنگ‌های تجاری، مسابقات تسلیحاتی، و گسترش امپراتوری‌ها خواهد بود، و نتایج نهایی؟

    جنگ جهانی، فروپاشی زیست‌محیطی، و هوش مصنوعی مهارنشده.

    ما می‌توانیم از این روندها غمگین و خشمگین شویم، و تمام تلاش‌مان را برای معکوس‌کردن‌شان به‌کار بگیریم. اما دیگر هیچ بهانه‌ای برای شگفت‌زده شدن باقی نمانده است.

    و برای آن‌هایی که قصد دفاع از جهان‌بینی ترامپ را دارند، تنها یک پرسش باقی می‌ماند: اگر هیچ ارزش جهانی یا قانون بین‌المللی الزام‌آوری وجود ندارد، دژهای ملی رقیب چگونه می‌توانند اختلافات اقتصادی و سرزمینی خود را به‌صورت مسالمت‌آمیز حل کنند؟

    منبع: اکوایران به نقل از فایننشال تایمز

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.