دوشنبه گذشته، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که نمایندگانی از واشینگتن و تهران در روز شنبه آتی در عمان با محوریت دستیابی به یک توافق بالقوه در مورد توانمندیهای اتمی ایران مذاکره خواهند کرد. او همچنین تهدید کرد که اگر مذاکرات مذکور به نتیجه نرسد، ایران با خطرات جدی و بزرگی رو به رو خواهد شد.
با این همه، تهدیدات پیشین ترامپ مبنی بر بمباران کردن ایران، مانع از حصول یک توافق منطقی با تهران شدهاند. در نگاه اول، اینطور به نظر میرسد که ترامپ با یک هدف ساده دست به طرح تهدید علیه ایران میزند: اگر یک کشور کاری که مطلوب شماست را انجام نمیدهد، باید گزینه جایگزینی برای آن ارائه شود که به شدت دردناک باشد. متأسفانه برای دولت ترامپ، این منطق و بکارگیری مکرر آن به چیزی شبیه به انجام یک بازی تبدیل شده است.
مسأله جنگ و صلح یک موضوع پیچیده است و البته که مواجهه با ایران از این چشمانداز نیز مستثنی نیست. ادراک بازیگری که هدف تهدید قرار میگیرد، در کارآمدی بازدارندگی بسیار موثر است. مؤلفههای مختلفی اعتبار تهدیدات ترامپ جهت بمباران کردن ایران را کاهش میدهند و تهران احتمالا از آنها آگاه است. در نهایت باید گفت که دولت ترامپ تقریبا مطمئن است که نمیتواند در روند پیشرفتهای اتمی ایران موانع جدی را ایجاد کند.
ترامپ ظاهرا روی مفهوم «تئوری مرد دیوانه» (Madman Theory) جهت اجبار ایران برای محدودسازی توان اتمی اش حساب باز کرده است. این تئوری روی این مساله تاکید دارد که تهدیدکننده باید چهرهای غیرعقلانی و غیرقابل پیشبینی را از خود نشان دهد تا از این رهگذر، ترس را به ذهن طرف مقابل القا کند و راه را برای تحقق اهداف مطلوبش به ضرر تهدیدشونده هموار سازد.
در نگاه اول، تئوری مرد دیوانه از منطق اجبار و زور پیروی میکند. در این راستا، از طرح تهدید برای اثرگذاری بر رفتار طرف مقابل استفاده میشود. با این حال، با بررسی و دقت بیشتر، باید اذعان کرد که استفاده از تئوری مرد دیوانه، یک رویکرد ضعیف در حوزه چانهزنی با محوریت سیاست بینالملل است. تهدیدات ظالمانه مرد دیوانه اعتبار خود را با گذشت زمان از دست میدهند. این همان چیزی است که در مورد رویکرد ترامپ و تهدیدات او علیه ایران قابل مشاهده است.
علاوه بر این، کشوری که هدفِ سیاستهای راهبرد مرد دیوانه قرار میگیرد، درخواستهای طرف مقابل خود را سیریناپذیر و نامحدود میپندارد و در این صورت، چرا باید یکچنین کشوری تن به درخواستهای مرد دیوانه بدهد، وقتی میداند پایانی برای آنها نیست؟ در واقع، تاریخ مدرن نمونههای مختلفی را از استفاده از تئوری مرد دیوانه نشان میدهد که در واداشتن یک طرف به انجام اقداماتی خاص شکست خوردهاند. به عنوان مثال، تهدیدات اتمی «ریچارد نیکسون»، رئیس جمهور سابق آمریکا نتوانست ویتنام شمالی را به عقبنشینی وادار کند. در عین حال، شخصیت صدام حسین که مبتنی بر تئوری مرد دیوانه بود نیز مانع از سقوط نهایی وی و دولتش نشد.
محدودیتهای نظامی آمریکا هم تا حد زیادی اعتبار تهدیدات ترامپ علیه ایران با محوریت پرونده اتمی این کشور را زیر سؤال میبرد. اگرچه این احتمال وجود دارد که آمریکا بخشی از قابلیتهای اتمی ایران را به خوبی پیدا کند و نابود سازد؛ با این حال تقریبا غیرممکن است که آمریکا بتواند تمامی توانمندیهای هستهای تهران را نابود سازد. ایران اقدامات مختلفی را در زمینه پنهان سازی و البته پراکندهساختن تأسیسات و توانمندیهای اتمیاش انجام داده است.
اگر آمریکا تمامی سایتهای اتمی ایران را هم نابود کند (گزارهای که بعید است با موفقیت انجام شود)، تهران همچنان دانش ساخت تسلیحات اتمی را در اختیار دارد. توجه داشته باشیم که با بمباران نمیشود دانش یک کشور در زمینه هستهای را نابود کرد. خارج سازی یا نابود کردن مواد اتمی ایران شاید بتواند برنامه هستهای این کشور را به عقب براند، اما مشکل اساسا با محوریت تبدیل شدن ایران به یک قدرت اتمی، هنوز سر جای خود باقی است.
در سطح کلانِ راهبردی، اعتبار تهدیدات ترامپ علیه ایران چندان زیاد نیست. بمباران ایران میتواند تا حد زیادی منابع آمریکا برای ایجاد توازن علیه چین و همچنین مواجهه با مسائل داخلی این کشور را کاهش دهد. هزینههای لجستیکی و مالی بمباران ایران به هیچ عنوان کم و ارزان نخواهد بود. آمریکا نیاز به تسلیحات زیادی دارد تا بتواند به تأسیسات به شدت حفاظت شده ایران خسارت بزند. برای تحقق این هدف، آمریکا احتمالا از بمب افکنهای رادارگریز خود نظیر بمب افکنهای B-۲ و بمبهای GBU-۵۷ Massive Ordnance Penetrator بهره خواهد برد. اگرچه رقم دقیق هزینههای عملیاتی نامشخص است، با این حال باید توجه داشته باشیم که هر ساعت پرواز بمب افکنهای B-۲ هزینهای بالغ بر ۱۷۰ هزار دلار را (بر پایه محاسبات سال ۲۰۲۱) روی دست آمریکا میگذارد. در عین حال، بمبهایی که پیشتر از آنها صحبت شد نیز ارزشی بالغ بر ۸.۵ میلیون دلار دارند. البته که باید توجه داشته باشیم تنها شمار محدودی از این بمبها از سال ۲۰۱۵ تحویل ارتش آمریکا شدهاند.
بیایید تصور کنیم که دولت ترامپ این بمبها را بر سر تأسیسات اتمی ایران بریزد، سوال اصلی این است که پس از آن برنامه او چه خواهد بود؟ ارتش آمریکا باید حملات خود را در صورت مواجه شدن با این سناریو که نتوانسته به کل تاسیسات اتمی ایران آسیب بزند، متوقف کند؟ دولت ترامپ چه خواهد کرد اگر ایران علیه آمریکا یا اسرائیل دست به اقدامات تلافیجویانه بزند؟ درک هدف نهایی درگیریهای مسلحانه چیزی است که رهبران و تصمیمگیران سیاسی بارها و بارها در فهم آن دچار مشکل شدهاند و برای همین نیز هست که نتیجه معمولا جنگ بوده است.
نکته طنز ماجرا این است که تهدیدات ترامپ مبنی بر انجام حملات پیشدستانه علیه ایران، میتواند تهران را در مسیر دستیابی به تسلیحات اتمی جسورتر کند. محیط راهبردی ایران چندان خوب به نظر نمیرسد. اگر قرار باشد سطح تهدیدات چه به صورت مستقل و چه منطقهای علیه ایران اوج بگیرد، دستیابی به تسلیحات اتمی میتواند کارت چانهزنی ایران را درمواجهه با رقبا و دشمنانش به شدت تقویت کند. سلاح هستهای یک کارت بسیار بزرگ و مهم در قالب سیاست بینالملل است.
بازگشت به سیاست خارجی واقع بینانه که مصالحه را اولویت میبخشد، بهترین راه برای دولت ترامپ جهت حصول یک توافق اتمی با تهران است. این بدان معناست که بپذیریم ایران از توانمندیهای اتمی برخوردار است و باید تحریمها و نیز طرح تهدیدات علیه ایران خاتمه یابند. در دراز مدت، دولت آمریکا باید خود را از فضای معادلات مطرح در خاورمیانه دور کند؛ منطقهای که آمریکا در آن هیچ منفعت راهبردی و وجودی ندارد.
جنگ، غیرقابلپیشبینیترین اقدام بشریت است. آنهایی که به غیر از این مسأله اعتقاد دارند و یا مدعی هستند که میتوان هر مرحله از یک جنگ را پیشبینی کرد، یا ناآگاهند یا خود را به دلایل خاص به ناآگاهی میزنند. ترامپ باید به شیوهای طولانی مدت و جدی در مورد اقدامات احتمالی ماجراجویانه علیه ایران فکر کند. دولت او و پنتاگون باید صحبتهای «فرِد ایکله» (Fred Iklé)، کارشناس مطرح دفاعی و نظامی را در ذهن داشته باشند: «آنهایی که خود را در موقعیت برخورداری از قدرت کافی برای آغاز یک جنگ میبینند، اغلب به این نتیجه میرسند که از قدرت کافی برای خاتمه دادن به آن برخوردار نیستند.»
منبع: فراروبه نقل از هیل
ثبت دیدگاه