در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، هر روز شاهد اتفاقات عجیب و غریبی هستیم که علیرغم غیرمنتظره بودنشان، بهطور شگفتانگیزی گویا هستند و در میان هیاهوی اخبار بهراحتی گم میشوند. نمونهای از این اتفاقات در تاریخ ۸ آوریل در کاخ سفید به وقوع پیوست؛ جایی که رئیسجمهور در اوج جنگ تجاری خود، تصمیم گرفت یک فرمان اجرایی به منظور حمایت از صنعت زغال سنگ امضا کند. در حالی که دونالد ترامپ توسط کارگران معدن زغال سنگ محاصره شده بود، اعلام کرد: «ما در حال بازگرداندن صنعتی هستیم که رها شده بود.»
چگونه جنگ تجاری ترامپ به اعتماد جهانی به ایالات متحده آسیب میزند؟
به نقل از گزارش رویترز، نیروی کار این صنعت در دهه گذشته از حدود ۷۰ هزار نفر به ۴۰ هزار نفر کاهش یافته است. او ادامه داد: «ما قرار است معدنکاران را دوباره به کار برگردانیم.» برای تأکید بیشتر بر حرفهای خود، ترامپ گفت: «میتوانید برای این کارگران یک پنتهاوس در خیابان پنجم نیویورک فراهم کنید و شغل متفاوتی برایشان در نظر بگیرید، اما آنها ناراضی خواهند بود. آنها میخواهند زغالسنگ استخراج کنند؛ این همان چیزی است که دوست دارند انجام دهند.»
تحسین رئیسجمهور از زن و مردانی که با دستان خود کار میکنند، قابل ستایش است، اما وقتی همزمان مشاغل فناوری پاک را از بودجه حذف میکند و از معدنکاران زغالسنگ تعریف میکند، نشان میدهد که در ایدئولوژی راستگرایانهای گرفتار شده است. چنین سیاستی چگونه میتواند ما را قویتر کند؟ در واقع، این دوره دوم دولت ترامپ یک نمایش بیرحمانه از خود است. ترامپ برای نامزدی دوباره نه بهدلیل داشتن برنامهای برای تحول آمریکا در قرن ۲۱، بلکه بهمنظور فرار از زندان و انتقام از کسانی که با شواهد واقعی تلاش کردهاند او را به قانون پاسخگو کنند، وارد این مسیر شده است. بعید به نظر میرسد که او حتی پنج دقیقه از وقت خود را به مطالعه درباره نیروی کار آینده اختصاص داده باشد.
ترامپ سپس به کاخ سفید بازگشت، در حالی که ذهنش همچنان غرق در ایدههای دههٔ ۱۹۷۰ بود. در آنجا جنگ تجاری را آغاز کرد، بدون داشتن متحدان قابل توجه و بدون آمادگی واقعی؛ به همین دلیل تعرفههایش تقریباً هر روز تغییر میکند و او نمیتواند درک کند که اقتصاد جهانی امروز یک اکوسیستم پیچیده است که در آن محصولات از اجزای ساختهشده در کشورهای مختلف مونتاژ میشوند.
این جنگ تجاری با وزیری از وزارت تجارت هدایت شد که تصور میکند میلیونها آمریکایی مشتاقانه در انتظار پر کردن جای کارگران چینی هستند و «پیچهای کوچک آیفونها را میبندند.»، اما این نمایش مضحک بهزودی تأثیرات جدی بر زندگی تمام آمریکاییها خواهد گذاشت. با حمله به نزدیکترین متحدانمان مانند کانادا، مکزیک، ژاپن، کره جنوبی و اتحادیه اروپا و بزرگترین رقیبمان یعنی چین، در حالی که تمایلش به روسیه را نشان میدهد و ترجیح میدهد صنایع انرژی مخرب برای محیط زیست را به صنایع آیندهنگر ترجیح دهد، ترامپ موجب کاهش چشمگیر اعتماد جهانی به ایالات متحده میشود.
آیا آمریکا در آیندهای نزدیک به یک کشور منزوی و کماحترام تبدیل خواهد شد؟
جهان اکنون در حال مشاهدهٔ آمریکای تحت رهبری ترامپ است؛ کشوری که بهطور فزایندهای به یک دولت خودسر تبدیل میشود، تحت فرمان یک رهبر بیپروا که از اصول قانون اساسی و ارزشهای بنیادین آمریکایی فاصله گرفته است. آیا میدانید متحدان دموکراتیک ما با کشورهای خودسر چه میکنند؟ بیایید نقاط را به هم وصل کنیم. نخست، دیگر مانند گذشته اوراق خزانه آمریکا را نمیخرند. در نتیجه، آمریکا ناچار است برای جذب سرمایهگذاران نرخ بهرهٔ بالاتری پیشنهاد کند که این امر تأثیرات گستردهای بر کل اقتصاد ما خواهد گذاشت؛ از پرداختهای خودرو گرفته تا وامهای مسکن و هزینههای پرداخت بدهی ملی که در نهایت به قیمت کاهش سایر هزینهها تمام خواهد شد.
در سرمقاله روز یکشنبه والاستریت ژورنال با عنوان «آیا یک ریسک جدید برای ایالات متحده به وجود آمده؟»، این سوال مطرح شد: «آیا تصمیمات ناپایدار و مالیاتهای مرزی رئیسجمهور ترامپ موجب شده است تا سرمایهگذاران جهانی از دلار و اوراق خزانه آمریکا فاصله بگیرند؟» هنوز برای پاسخ قطعی به این سوال زود است، اما طرح چنین پرسشی در این برهه زمانی کاملاً بهموقع است، چرا که سود اوراق قرضه همچنان در حال افزایش است و ارزش دلار همچنان کاهش مییابد که هر دو نشاندهندهٔ کاهش اعتماد به اقتصاد آمریکا هستند.
حتی اگر این کاهش اندک باشد، تأثیرات آن میتواند بهطور چشمگیری بر کل اقتصاد ما تاثیر بگذارد. موضوع دیگر این است که متحدان ما دیگر به نهادهای ما اعتماد ندارند. روزنامهٔ فایننشال تایمز روز دوشنبه گزارش داد که کمیسیون اتحادیه اروپا به برخی از کارمندانی که به آمریکا سفر میکنند، تلفنهای ساده و لپتاپهای ابتدایی ارائه میدهد تا از خطر جاسوسی جلوگیری کند؛ اقدامی که معمولاً برای سفر به چین در نظر گرفته میشود. دیگر به حاکمیت قانون در آمریکا اعتماد ندارند.
سومین موضوع این است که افراد خارج از کشور، هم برای خود و هم برای فرزندانشان به این فکر میکنند که شاید دیگر ایدهٔ خوبی نباشد که در آمریکا تحصیل کنند. دلیل این نگرانی این است که نمیدانند چه زمانی ممکن است فرزندانشان بهطور خودسرانه بازداشت شوند یا اعضای خانوادهشان به زندانهای السالوادور تبعید شوند. آیا این روند قابل برگشت است؟
اگر این ویژگیها کاهش یابند، توانایی ما در جذب مهاجرانی که بیشترین انرژی و کارآفرینی را دارند؛ کسانی که به ما اجازه دادند تا مرکز نوآوری جهان باشیم، کاهش خواهد یافت. در نتیجه، در بلندمدت، با آمریکایی مواجه خواهیم شد که از نظر موفقیت، احترام و موقعیت جهانی هر روز بیشتر از گذشته منزوی میشود.
شاید بپرسید اما آیا چین هنوز به استخراج زغالسنگ ادامه نمیدهد؟ بله، ادامه میدهد، اما با برنامهای بلندمدت برای کاهش این فعالیت و استفاده از رباتها برای انجام کارهای خطرناک و طاقتفرسای معدنچیان؛ و این دقیقاً نکتهٔ اصلی است. در حالی که ترامپ با رویکردی پراکنده و بدون انسجام، هر آنچه را که در لحظه به نظرش سیاست مناسبی میآید، مطرح میکند، چین در حال طراحی و اجرای طرحهای بلندمدت است.
آمریکا در معرض خطر انزوای جهانی تحت رهبری ترامپ
در سال ۲۰۱۵، یک سال پیش از آغاز ریاستجمهوری ترامپ، لی کهچیانگ، نخستوزیر وقت چین طرحی بلندپروازانه تحت عنوان «ساخت چین ۲۰۲۵» معرفی کرد. این طرح ابتدا به پرسش اساسی پرداخت که محرک رشد اقتصادی قرن بیستویکم چه خواهد بود. سپس، پکن با انجام سرمایهگذاریهای عظیم در اجزای این موتور رشد، سعی کرد تا شرکتهای چینی بتوانند در داخل و خارج از کشور در این حوزهها تسلط پیدا کنند. این حوزهها شامل انرژی پاک، باتریها، خودروهای الکتریکی و خودران، رباتها، مواد جدید، ابزارهای ماشینسازی، پهپادها، رایانش کوانتومی و هوش مصنوعی میشوند. آخرین گزارش «Nature Index» نشان میدهد که چین اکنون به «پیشروترین کشور در تولید خروجی پژوهشی در پایگاه دادههای شیمی، علوم زمین و محیط زیست و علوم فیزیکی تبدیل شده است و در علوم زیستی و علوم بهداشتی رتبهٔ دوم را دارد.»
آیا این به معنی آن است که چین از ما پیشی خواهد گرفت؟ خیر. پکن مرتکب اشتباه بزرگی خواهد شد اگر گمان کند که باقی جهان اجازه خواهد داد چین بهطور نامحدود تقاضای داخلی خود برای کالاها و خدمات را سرکوب کند، بهطوری که دولت همچنان بتواند صنایع صادراتی را یارانه دهد و همهچیز را برای همه بسازد، در حالی که سایر کشورها تضعیف شده و به چین وابسته شوند.
پکن باید اقتصاد خود را متوازن کند و دونالد ترامپ حق دارد که برای انجام این کار به چین فشار وارد کند. اما لافزنیهای مداوم ترامپ و اعمال و لغوهای بینظم تعرفهها هیچکدام یک استراتژی منسجم نیستند. اگر اسکات بسنت، وزیر خزانهداری واقعاً به آنچه گفته، باور دارد: اینکه پکن تنها با «دو کارت ضعیف» بازی میکند؛ پس لطفاً کسی به من اطلاع دهد که چه زمانی شب بازی پوکر در کاخ سفید است، زیرا من میخواهم شرکت کنم. چین یک موتور اقتصادی ساخته است که به آن گزینههای متعددی میدهد.
پرسشی که برای پکن و سایر نقاط جهان مطرح است این است: چین با تمامی مازادهایی که تولید کرده، چه خواهد کرد؟ آیا این مازادها را برای ساختن یک ارتش تهدیدآمیزتر سرمایهگذاری خواهد کرد؟ آیا آنها را صرف احداث خطوط راهآهن پرسرعت بیشتر و بزرگراههای ششلاین به شهرهایی که به آنها نیازی ندارند، خواهد کرد؟ یا اینکه سرمایه را به سمت افزایش مصرف داخلی و خدمات هدایت خواهد کرد و در عین حال نسل بعدی کارخانهها و خطوط تأمین چینی را در آمریکا و اروپا با ساختارهای مالکیتی ۵۰-۵۰ احداث خواهد کرد؟ ما باید چین را تشویق کنیم که انتخابهای درستی داشته باشد. اما حداقل، چین گزینههایی برای انتخاب دارد.
حالا این را با گزینههایی که ترامپ در حال اتخاذ آنهاست، مقایسه کنید. او پایههای مقدس قانونمداری ما را تضعیف میکند، متحدانمان را کنار میگذارد، ارزش دلار را زیر سؤال میبرد و هر امیدی برای وحدت ملی را از بین میبرد. حتی کاری کرده که کاناداییها اکنون لاسوگاس را بایکوت میکنند، زیرا نمیخواهند بشنوند که به زودی مالکشان خواهیم شد. حالا به من بگویید، چه کسی با «دو کارت ضعیف» بازی میکند؟ اگر ترامپ این رفتار بیپروا را متوقف نکند، تمام عواملی که آمریکا را قدرتمند، محترم و کامیاب کرده بودند، از بین خواهد رفت. هرگز در زندگیام اینقدر برای آیندهٔ آمریکا نگران نبودهام.
منبع: فرارو به م
ثبت دیدگاه